Green Is the Warmest Colour



خیابان ها زشتند. بی پولیم. مفهومی نیست که برایش زندگی کنیم. قرار است با یاری خدا. یاری خدا.

 

نه. به نظرم هر انقلابی احتیاج به سخنرانی های زیاد دارد. کلمات با همان شوری که در دل مردم است باید به زبان بی آید. بیایید چیزی که دوست داریم براساس آن زندگی کنیم را فریاد بزنیم. باتوم های زیاد به سرمان میخورد و چیز هایی از شقیقه هایمان روان می شود. اصلا نفهمیدیم کی خیابان هایمان انقدر زشت شدند. سر سفره شام و ناهار از مرد سالاری پدرمان عق میزنیم. یک چیزهایی میریزیم کف سفره که قرمز هستند. اما کسی نمی بیندشان. نمیتوانیم کل غصه مان را محدود کنیم به همین که ای وای کرونا، پس دیت هایمان توی پارک را با ماسک کنیم؟ نه. کرونا در زندان. بازداشت شدن امیر چمنی در کرونا. کسی حاضر می شود به کسی که با دستکش و ماسک در سطل آشغال منتظر چیزیست بخندد؟ خون ترس می پاشد توی صورتم وقتی از بچه های کار دوری میکنم. نه واقعا. رفقا. هر انقلابی نیاز به سخنرانی های زیادی دارد. دوست داریم بر چه اساسی زندگی کنیم؟ اینکه چگونه آدم حساب نمی شویم، کاملا چند وجهی شده. لنگ میزنیم گریه میکنیم بی پولیم و اخته شده ایم. و مهم تر از همه زنیم و اگر به فلان چیز اعتقادی نداریم، چرا نمی رویم از این مملکت؟ سوراخ سوراخیم. سوراخ های قرمز.

 

چه چیزی را فراموش کرده ام؟ همه چیز را. خودم. خانواده ام. فریم و آن ریتمی که شعر میسازد. عشق که اصلا حرفش را نزن. همش منتظرم کسی بی آید. برویم سر سخنرانی. چرا جوگیری؟ هر انقلابی احتیاج دارد حرفش را بلند بزند. اتفاقا با احساس بزند. ما شرم میکنیم. ما رنج می کشیم. ما تحقیر می شویم.خشمیم. نه اینکه از ازل. چیز بیشتری به ما ندادند. گفتند در آبان مردیم چون جوگیریم. رنگ قرمز برای آن ها چه معنایی دارد؟ آدم هایی که با آجر توی دیوارند داد می زدند. زندگی شان را می خواهند. که آزادانه برقصند در خیابان. و بقیه که کوتاه بودند مسخره کردند. که هیچ وقت این استعاره از آزادی را نفهمیدند. 

 

مردن غلیظ است اینجا. سبک. مردن اینجا نابودی ست. فراموشی مطلق. شبیه از اول نبودن. مردن اینجا نه اینکه سیاه باشد. قرمز است. اصلا کی خیابان هایمان انقدر زشت شدند؟ 


آخرین جستجو ها